- دسته زدن
- روشن کردن خود رو با دسته
معنی دسته زدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دست بر دست زدن برای خواندن و طلب کردن کسی، آواز دادن بدو دست باصول مقابل پا کوفتن، مطرب سازنده سرود گوی خواننده، نادم پشیمان
زدن کف دو دست بر یکدیگر، دست زدن
اقدام نمودن، اقدام
لمس کردن
دو دست را پیاپی برهم زدن برای ابراز شادی و خوشحالی، دو کف دست را برهم زدن با آهنگ موسیقی، کف زدن
کنایه از به کاری پرداختن
کنایه از به کاری پرداختن
Clap, Dab
аплодировать , постучать
klatschen, klopfen
аплодувати , легенько стукати
klaskać, lekko klepać
拍手 , 轻拍
aplaudir, dar tapinhas
applaudire, battere leggermente
aplaudir, dar golpecitos
applaudir, tapoter
klappen, zacht kloppen
ปรบมือ , ตบเบาๆ
bertepuk tangan, mengetuk ringan
صفق , دفع
ताली बजाना , थपथपाना
למחוא כף , לטפוח
拍手する , 軽くたたく
박수치다 , 가볍게 두드리다
alkışlamak, hafifçe vurmak
makofi, kupiga tapo
তালি দেওয়া , হালকা চাপ দেওয়া
تالی بجانا , ہلکا سا مارنا
بسته گردیدن بسته گشتن، یا بسته شدن عذر زن. بپایان رسیدن عذر
نغمه سرودن
جمع و فراهم آوردن
پنبه زدن حلاجی کردن پنبه. توضیح بعضی این ترکیب رامحرف (پخته زدن) دانند. یا تخته زدن دکان. بستن دکان تعطیل کردن آن