جدول جو
جدول جو

معنی دسته زدن - جستجوی لغت در جدول جو

دسته زدن
روشن کردن خود رو با دسته
تصویری از دسته زدن
تصویر دسته زدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دست بر دست زدن برای خواندن و طلب کردن کسی، آواز دادن بدو دست باصول مقابل پا کوفتن، مطرب سازنده سرود گوی خواننده، نادم پشیمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دستک زدن
تصویر دستک زدن
زدن کف دو دست بر یکدیگر، دست زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دستک زدن
تصویر دستک زدن
((دَ تَ. زَ دَ))
کف زدن بر طبق حرکات پا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دست زدن
تصویر دست زدن
اقدام نمودن، اقدام
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دست زدن
تصویر دست زدن
لمس کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دست زدن
تصویر دست زدن
دو دست را پیاپی برهم زدن برای ابراز شادی و خوشحالی، دو کف دست را برهم زدن با آهنگ موسیقی، کف زدن
کنایه از به کاری پرداختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دست زدن
تصویر دست زدن
Clap, Dab
دیکشنری فارسی به انگلیسی
аплодировать , постучать
دیکشنری فارسی به روسی
аплодувати , легенько стукати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
applaudire, battere leggermente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
ปรบมือ , ตบเบาๆ
دیکشنری فارسی به تایلندی
bertepuk tangan, mengetuk ringan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
ताली बजाना , थपथपाना
دیکشنری فارسی به هندی
למחוא כף , לטפוח
دیکشنری فارسی به عبری
拍手する , 軽くたたく
دیکشنری فارسی به ژاپنی
박수치다 , 가볍게 두드리다
دیکشنری فارسی به کره ای
alkışlamak, hafifçe vurmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
তালি দেওয়া , হালকা চাপ দেওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تالی بجانا , ہلکا سا مارنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بسته شدن
تصویر بسته شدن
بسته گردیدن بسته گشتن، یا بسته شدن عذر زن. بپایان رسیدن عذر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دستان زدن
تصویر دستان زدن
نغمه سرودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دسته کردن
تصویر دسته کردن
جمع و فراهم آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
پنبه زدن حلاجی کردن پنبه. توضیح بعضی این ترکیب رامحرف (پخته زدن) دانند. یا تخته زدن دکان. بستن دکان تعطیل کردن آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دستان زدن
تصویر دستان زدن
((دَ. زَ دَ))
سرودن، نغمه خواندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بسته شدن
تصویر بسته شدن
Bound
دیکشنری فارسی به انگلیسی